جدول جو
جدول جو

معنی نام درکردن - جستجوی لغت در جدول جو

نام درکردن
(ظَ فَ کَ دَ)
مشهور شدن. (ناظم الاطباء). به نیکنامی در همه جا نامور شدن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ظَ فَ دَ)
مشهور شدن. (ناظم الاطباء). نام برآوردن. شهرت یافتن. بلندنام شدن. نام درکردن
لغت نامه دهخدا
(ءِ شُ دَ)
تعیین کردن. انتخاب کردن. گزیدن:
یکی لشکری نامزد کرد شاه
کشید آنگهی تور لشکر به راه.
فردوسی.
چو آمد ز پهلو برون پهلوان
همه نامزد کرد جای گران.
فردوسی.
امیر اجل سیدابوالفضل امیر بوری را با فوجی ترکمانان نامزد کرد و امیراسماعیل قوقهی و امیر قوقهی و امیر احمد برادر وی با مردمان اوق نامزد کرد سرکشان و مردمان پیش زره را به امیر اجل طاهر سپرد و او را به ایشان نامزد کرد وغلامان خویش را هم با وی نامزد کرد. (تاریخ سیستان) .رسولی نامزد کرد تا نزدیک علی تکین رود مردی سخت جلد که وی را ابوالقاسم رحال گفتندی. (تاریخ بیهقی). هم در این شب ملطفه ای نبشت و فرمود تا سبک دو رکابدارکه آمده بودند پیش از این بچند مهم نزدیک امیر نامزد کنند. (تاریخ بیهقی). اعیان ری خطیب را نامزد کردند (به رسولی) و پیغام دادند سوی مغرور آل بویه. (تاریخ بیهقی). در حال پسرش نعمان را با ده هزار سوار نامزد کرد تا به حدود طیسبون آن اعمال کی سرحد فرس بود رفتند. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 75). یکی از سالاران خود نامزد کرد به جنگی. (کلیله و دمنه). سلطان گفت: برو و از آخر هر کدام اسب که خواهی بگشای... امیر علی اسبی نامزد کرد بیاوردند و به کسان من دادند. (چهارمقالۀ نظامی عروضی).
تا غمت را بر در من نامزد کرد آسمان
حصن صبرم هر شبی بام آسمان است از غمت.
خاقانی.
ابونصر بن ابی زید را وزارت نامزد کرد و در صحبت این لشکر به بخارا فرستاد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 136).
، تخصیص دادن. اختصاص دادن:
ز کرسی و خرگاه و پرده سرای
همان خیمه و آخور و چارپای
شتر بود پیش اندرون پنج صد
همه کرده آن رسم را نامزد.
فردوسی.
و در جناح آنچه لشکر قوی تر میبود جانب قلب نامزد کرد. (تاریخ بیهقی).
نامزد زائران کنی گه کشتن
فی المثل ار گلبنی به باغ بکاری.
؟
، نشان کردن. نشانه کردن. نام خود بر کسی نهادن. تعیین همسر آینده. حلقۀ نامزدی به انگشت همسر آینده کردن. رجوع به نامزد شود
لغت نامه دهخدا
(ظَ کَ دَ)
تسمیه. (دهار) (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن). اسما. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). نام دادن. نام نهادن. نامیدن. اسم گذاشتن. نام گذاردن:
ورا پادشه نام طلحند کرد
روان را پر از مهر فرزند کرد.
فردوسی.
یکی کاخ بد کرده زندانش نام
همی زیستند اندر آن شادکام.
فردوسی.
جهاندار نامش سیاوخش کرد
بدو چرخ گردنده را بخش کرد.
فردوسی.
نام قضا خرد کن و نام قدر سخن
یاد است این سخن ز یکی نامور مرا.
ناصرخسرو.
این که می بینی بتانند ای پسر
کرد باید نامشان عزی و لات.
ناصرخسرو.
هست این سفر فتح و چو آئی ز سفر باز
شاهان جهان نام کنندش سفر فتح.
مسعودسعد.
و آن را ثبات عزم وحسن قصد نام نکنند. (کلیله و دمنه).
سلیمانم بباید نام کردن
پس آنگاهی پری را رام کردن.
نظامی.
به عالم هر کجا درد و غمی بود
بهم کردند و عشقش نام کردند.
عراقی.
لب میگون جانان جام درداد
شراب عاشقانش نام کردند.
عراقی.
اگر دو گاو به دست آوری و مزرعه ای
یکی وزیر و یکی را امیر نام کنی.
ابن یمین.
کسی کو را تو لیلی کرده ای نام
نه آن لیلی است کز من برده آرام.
وحشی.
، نامزد کردن:
چو گشتاسب می خورد برپای خاست
چنین گفت کای شاه باداد و راست
کنون من یکی بنده ام بر درت
پرستندۀ افسر و اخترت
گر ایدون که هستم ز آزادگان
مرا نام کن تاج و تخت کیان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(طَ / طِ رَ / رِ کَ دَ)
نام درکردن. نام برآوردن. شهرت یافتن. علم و سرشناس شدن
لغت نامه دهخدا
اسم گذاشتن نام دادن تسمیه: بعالم هر کجا درد و غمی بود بهم کردند و عشقش نام کردند. (عراقی)، نامزدکردن مقرر کردن: گرایدون که هستم زآزادگان مرا نام کن تاج وتخت کیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامزدکردن
تصویر نامزدکردن
نام بردن، تعیین کردن شخصی رابرای کاروشغلی: (که خدای خلاف نکندهنگامی که نامزدکندیاوعده ای که دهد)، تعیین کردن کاروشغلی ومحل وماموریت برای کسی یا گروهی: یکی لشکری نامزد کردشاه کشید آن گهی تور لشکر براه، درنظرگرفتن پسریادختربرای زناشویی با همسر آینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نام درآوردن
تصویر نام درآوردن
مشهور شدن نام نیک یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نام برکردن
تصویر نام برکردن
شهرت یافتن سرشناس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تعبیر خواب نامزدی و یا نامزد کردن در خواب اشاره به میل بیننده خواب به عشق، تعهد و یا تلاشی برای به دست آوردن امنیت دارد. بهم زدن نامزدی در خواب نمادی از تصمیمی شتابزده است. به طور کلی نامزدی، دریافت پیشنهاد ازدواج و رویا هایی از این دست نیاز بیننده خواب به تعهد را نشان می دهد.
تعبیر خواب نامزدی
کارل گوستاو یونگ از نقطه نظر روانشناسی می گوید:
خواب دیدن اینکه شما نامزد می کنید، بیانگر نیاز شما به رابطه است. شما ممکن است تلاش کنید که حس تنهایی خود را حل کنید. تعبیر دیگر این است که نمادی از تعهدات شما و میل شما به امنیت است. تعبیر مستقیم تر این است که اگر شما ازدواج نکرده اید، خواب ممکن است بیانگر این باشد که تمایل به شکلی از تعهد دارید.
اگر شما خواب ببینید که با پدرتان نامزد می شوید، بیانگر این است که به دنبال کسی هستید که نقش پدر را برایتان بازی کند. خواب به این معنی نیست که واقعا می خواهید با پدرتان ازدواج کنید. شاید پدر شما، خیلی دوروبر شما نیست و شما فقط می خواهید رابطه ی بیشتری با او داشته باشید. تعبیر دیگر این است که خواب ممکن است به این معنی باشد که کسی با شما به خوبی پدرتان است.
خواب دیدن اینکه شما نامزدی را بهم میزنید بیانگر یک تصمیم شتابزده و نابخردانه در مورد یک موضوع مهم است.
خواب دیدن نامزدی تجاری (قرار داد تجاری) بیانگر نگرانی در مورد یک موقعیت کاری تان است.
برای آگاهی از فضای کلی رویاهای ازدواج می توانید به صفحه تعبیر خواب ازدواج مراجعه نمایید.

تعبیر خواب نامزد کردن و گرفتن پیشنهاد ازدواج
تعبیرگری گوید:
دریافت پیشنهاد ازدواج و یا نامزدی در خواب نمایانگر میل شما برای بدست آوردن عشق، تعهد و یا امنیت در زندگی بیداری است.
خواب هایی با مضمون نامزد شدن معمولا اشاره به تعهد، جلسه، وظیفه و یا وعده هایی انجام داده اید دارد.
پیشنهاد تجاری و برخورد خصمانه از دیگر نماد های دیدن نامزدی در خواب است.
لوک اویتنهاو می گوید:
دیدن نامزد، مردمی بودن است.
نامزد بودن، ازدواجی موفق در انتظار شماست.
آن ها را بر سر سفره عقد بردن، آرامش درونی است.
آن ها را مرده دیدن، زندگی مشترک طولانی و خوشبخت است.
آنلی بیتون می گوید:

نامزد خوش برخورد و خوش هیکل، همسرتان مایه سر بلندی شما می شود.
نامزد بداخلاق و زشت، پشیمانی از ازدواج است.
بی حرکت بودن نامزدتان، بداقبالی است.
کتاب سرزمین رویا ها:
نامزد می کنید، منتظر مشکلات خانوادگی باشید.
به شما قول نامزدی داده شده، مشکلات عشقی در پیش است.
دوستان نامزد می کنند، خواسته های شما برآورده می شود.
بستگان نامزد می کنند، مشاجرات فامیلی است.
نامزد خودتان را ببینید، یک تجربه غم انگیز در انتظار شماست.
نامزد دخترتان، یک سوتفاهم بعد از یک مشاجره برطرف می شود.
نامزد پسرتان، یک نارضایتی و ناهماهنگی فکری برطرف می شود.
نامزد یک شخص دیگر، روحیه شما بسیار قوی و پایدار خواهد بود.
نامزدی دختر مجرد این است که، در عشق شانس کمی خواهد داشت.
نامزدی بهم می خورد، باید ناکامی ها را تحمل کنید.
یک نامزدی در بین افراد مرفه اجتماع، دردسر و ناامیدی در آینده است.
نامزدی دیگران بهم خورده، شوک است.
شخص زیبا و سلامتی نامزد می کند، دسیسه است.
شخص آرام و متواضعی نامزد می کند، آینده بسیار روشنی خواهید داشت
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
الانخراط
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
Nominate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
nommer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
指名する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
نامزد کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
เสนอชื่อ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
menominasikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
למנות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
kuteua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
提名
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
nomear
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
지명하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
মনোনীত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
नामांकित करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
nominare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
nominieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
nomineren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
номінувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
номинировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
nominować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
nominar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نامزد کردن
تصویر نامزد کردن
aday göstermek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی